امروز صبح ساعت 10 جهت صحبت با جناب دکتر از خانه بیرون زدم.
بعد از رسیدن به دانشگاه و صحبت با دانشجوی دکتر، موفق شدم با خود ایشان صحبت کنم و ایشان با پروپزال بنده موافقت نمودند و قرار شد برم پرینت کنم و امضای ایشون و ...!
استاد میگفت که خیلی عذاب وجدان گرفته که مدار مجتمع رو بهم 20 نداده. منم گفتم نه بابا من در حد 20 نبودم و ازین حرفا! خلاصه هی او میگفت و من انکار میکردم :دی
یادم اومد که رفرنسای پروپرالم ناقص بودن و یه سری اشکالای نگارشی داشتم. رفتم سایت و آزمایشگاه و .... و از شانس من همگی بسته بودن!
نمیدونم چرا علموص تابستونا کلا بسته است! از آزمایشگاهها و آموزش گرفته تا درب ورودی خواهران!
به کمک یک دوست خوب، یک سیستم در یکی از آزمایشگاهها یافتم و تونستم بعد از دو ساعت پروپزال رو تکمیل کنم. ولی وقتی رفتم پیش دکتر، ایشون جلسه بودن و حالا مجبورم واسه امضا و بقیه کاراش یه روز دیگه برم یونی!
قرار بود ظهر من و اقای همسر بریم رستوران :) ساعت سه و نیم رسیدم شریف . بعد از کلی گشتن و رستوران خوب پیدا نکردن، تصمیم گرفتیم بریم تهیه غذا. گفتیم به ما نیومده بریم رستوران :( سه تا تهیه غذا هم رفتیم و غذاشون تموم شده بود :(( در نهایت ساعت پنج و ربع دست از پا درازتر کباب لقمه خریدیم و در منزل سرخ کرده و سرو کردیم :)) خدا را نیز شکر نمودیم که به نون پنیر ختم نشد !!
این بود حکایت امروز ما!
پ ن : روز دختر مبارک :)
ممنون روز دختر و تولد احضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) بر شما مبارک....
من هم تبریک میگم متقابلا
مثل اینکه استادای علم و صنعت از خیلی از خیلی جاهای دیگه بهتر به نظر میان....، چون اکثر استادای ما که اصلا حاضر نیستند به کسی 20 بدن و حداقل عقیده ظاهریشون اینه که معنی نداره به کسی 20 بدن....
اما استادای شما هم 20 میدن و هم برای دکترا باهاتون از قبل همکاری می کنند تا مقدمات کارتون رو فراهم کنند.... خیلی خوبه....، و عجیب....
شما کدوم دانشگاه درس خوندین؟
کاملا درست نمی فرمایید! ولی میتونم بگم از اساتید شریف ازین لحاظا بهترن!
شاید من خیلی خوبم :دی :خودشیفتگی