گاه نوشته های یه برقی شریفی

پس از مهاجرت به علم و صنعت!

گاه نوشته های یه برقی شریفی

پس از مهاجرت به علم و صنعت!

3 تیر

امتحانو بد ندادم! 

بماند که با استاد کل کل کردم :دی  

اگه حال داشتم مینویسم بعدا!

با دهن روزه (تف تو ریا :دی) از شریف تا علموص اومدم و گفتم خببببببب حالا بریم سوار ماشین شیم و بقیه راهو با ماشین بریم!

نمیدونم کدوم مردم آزارانی جلوی ماشین ما پارک کرده بودند و به هیچ وجه نشد که ماشینو در بیارم. به دوستانی که آشنا هستند بگم که ماشینو سر سر حبیب زادگان پارک کرده بودیم. نمیدونم چرا پارک میکنی دوباره جلوی تو هم میان پارک میکنن! بابااا نمیشه ماشینو در آورد!

هیچی دیگه مجبور شدم دوباره برم سوار مترو شم و بعدشم اتوبوس و پیاده روی و هلاک شدن و ... ! 2:15 طول کشید تا من از علومص برسم خونه :((

شانس که نداریم به خدا! 

ماشین رو هم اقای همسر بعد از ظهر که از سرکار برمیگردن میارن! امیدوارم تا اون موقع ملت بیان و ماشیناشونو ببرن!! 

این بود برنامه امروز من! 

پ ن۱ : به 19.5 درس تست (همون که 800 تا اسلاید داشت) اعتراض زدم و 20 شدم! روح اله کفش بریده! باورش نمیشه که اعتراضم جواب داده!! 

پ ن 2: ارائه درس ادوات تصویربرداری افتاد 13 تیر و این یعنی ما حداقل تا 13م در این شهر نکبت خواهیم ماند!

نظرات 3 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 13:40

دروووووغ میگی؟!
20 شد؟!
ایوووووول

آره

نگار چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 19:56

باباااا من 19.5 میشدم یه کادویی چیزی باید میبردم میدادم به استاد! نه اینکه اعتراض بزنم! واقعا که!!!!
ولی به هر حال، تبریک

تبریک نداره که!
اتفاقا درسش با گیت سر و کار داشت نگار
گیت اند و نات و ... و فلیپ فلاپ و ... !!
باورت میشه
من و فلیپ فلاپ؟!!
من فقط میتونم ترانزیستورا رو درک کنم نه گیتا رو! فلیپ فلاپ که اصن اسمشو نبر

Tornado چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 19:29 http://deathofstars.blog.ir

شهر نکبت!!!
کی میشه منم از این خراب شده برم خدا؟!

نکبت بهترین واژه مناسبی بود که پیدا کردم
ایشالا
به زودی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.