-
گودبای
شنبه 30 مرداد 1395 15:14
اعتراف میکنم بعد دو سال تحصیل توی علموص بهش علاقه مند شدم! سخته واسم که واسه دکترا برم مدرس...ولی چه کنم که انتخاب کردم دیگه و چاره ای نیست... اعتراف میکنم که روزای اول اومدنم به این دانشگاه، اصلا فکر نمیکردم با ناراحتی ترکش کنم! اعتراف میکنم الان حس خوبی نسبت بهش دارم! اعتراف میکنم که نسبت به استادمم حس خوبی دارم!...
-
!!
چهارشنبه 27 مرداد 1395 13:51
نمیدونم چرا یه عده اصرار دارن نظرشونو بهت تحمیل کنن! متنفرم ازین اخلاق! پ ن : دیشب خواب دیدم رفتم دامغان و میخوام برگردم...دارم فقط گریه میکنم!! کاش لااقل یکمم از دامغان بودنم رو میدیدم! تو خوابم شانس نداریم ما پ ن: 2 شهریور آقای همسر دفاع پروپزال داره و ما همچنان در این شهر نکبت هستیم!
-
دلم بیرون میخواد!
جمعه 22 مرداد 1395 17:27
واقعا درس خوندن نعمتیه واسه خودش! دیگه دارم از بیکاری کلافه میشم! حوصله ام سررفته شدییییدا!
-
کنکور
چهارشنبه 20 مرداد 1395 18:56
بالاخره نتایج کنکور سراسری اومد...فک کنم من بیشتر از کنکوریا استرس داشتم :)) نتیجه فاطمه خواهرم هم شکرخدا خوب بود، هرچند انتظار من ازش بیشتر بود... ولی با رتبه 117 احتمالا هرچی که بخواد رو قبول میشه. بین پزشکی و دندون پزشکی مردده فعلا. اگه میتونین بهش کمکی کنید یا دوستی دارید که میتونه کمکش کنه ممنون میشم بگید. وقتی...
-
الان
دوشنبه 11 مرداد 1395 21:32
مشغول انجام اصلاحات پایان نامه ام. واقعا خدا رو شاکرم که توی تیر دفاع کردم...دفاع توی شهریور سخت بود! همه چیز از خیلی خوب پیش رفت: پذیرایی و استادا و ارائه من و .... کلا توی یک هفته مجوز دفاع رو اول از استاد محترم گرفتم و بعد پایان نامه رو تایپ کردم و بعدهم روند آموزشیشو طی کردم... به خاطر تعطیلی دانشگاه توی مرداد و...
-
دفاعیه
سهشنبه 29 تیر 1395 17:44
فردا دفاع دارم. برام دعا کنین ک خوب پیش بره. خدایا کمکم کن
-
کنکور
پنجشنبه 24 تیر 1395 23:34
سلام فردا فاطمه کنکور داره. براش دعا کنین دوستان عزیزم... یاد 6 سال پیش افتادم...چه زود گذشت...انگار همین دیروز بود... هععععععععععی
-
یک سال بعد...
یکشنبه 20 تیر 1395 16:20
امروز بعد حدود یک سال دوباره اومدم به اینجا سرزدم. هیییچ خبری نبود :) فقط بگم ک درگیر کارای دفاعم. چون شهریور دفاع واسم سخته . دعا کنین خوب پیش بره و گره نخوره... تمام پستهای قبلیمو خوندم و برام تجدید خاطره شد. هنوزم کسی میاد اینجا؟؟
-
انگیزه
چهارشنبه 15 مهر 1394 14:59
نمیدونم چرا انگیزه ندارم اصلا حس ندارم حال ندارم نمیدونم چرا هیچوقت اینطوری نبودم هیچوقت
-
پست نسرین که عالی بود (البته من اصلاح میکنم برای مثبت منفی 18 ساله ها!)
چهارشنبه 15 مهر 1394 14:59
http://nebula.blog.ir/post/296/296-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%DB%8C-18-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%87%D8%A7
-
شلوار
شنبه 28 شهریور 1394 15:17
بعد از دوخت دامن امروز موفق شدم دوخت شلوارو به اتمام برسونم :) اعتراف میکنم که خیلی بهتر از دامن دوختمش :) خیاطم میخواست واسه زایمان بره به یزد ولی منصرف شد. تا ۲۶ مهر که زایمانشه وقت دارم کمی بالاتنه یاد بگیرم! البته کمی! چون خودم به شدت کار دارم :( پ ن : چقدر کیف میده پوشیدن لباسی که خودت دوختی :)) از 20 گرفتن توی...
-
ثبتنام ورودیا
چهارشنبه 25 شهریور 1394 15:21
دیروز ثبتنام ورودیای جدید کارشناسی علم و صنعت بود. از من خواستند که برم و کمی باهاشون صحبت کنم و در کل با دانشگاه آشناشون کنم. منم تف تو ریا از ده تا یک حتی یک لحظه ننشستم و یک دم صحبت کردم. از درس و دانشگاه و استاد و خوابگاه و سلف و ...! الان احساس میکنم مهره های کمرم جابه جا شده. جون به شدت درد میکنه :( استرس پدر و...
-
ترم سوم
یکشنبه 22 شهریور 1394 14:16
هم چنان درگیر اخذ درس هستم! دعا کنید :( نمیدونم چرا دروس ارشد باید ظرفیت داشته باشه؟! دانشجوی ارشد عایا باید به ایم مسائل مشغول باشه؟!
-
مسافرامون!
سهشنبه 17 شهریور 1394 21:15
فردا انشاالله مسافرامون میان! نمیدونم چرا استرس دارم؟!
-
انتخاب واحد
شنبه 14 شهریور 1394 20:04
امروز انتخاب واحد داشتم از هشت و نیم بیدار و آماده! که ساعت 10 انتخاب واحدمه! ساعت 10 شد و دیدیم سیستم نوشت که ثبت نامت ساعت ده و نیمه! زیرا ارزشیابی اساتید رو تکمیل نکردی! ساعت ده و نیم شد و راس ده و نیم سیستم هنگ کرد و من 10 دقیقه با تاخیر رفتیم تو سایت! هیچی دیگه! دو تا درسی که میخواستم پر شد! به همین سادگی! و من...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 شهریور 1394 16:14
در حال حاضر دامغانم و آقای همسر تهران تشریف دارند! تابستون تموم شد و من هیچ کار مفیدی نکردم! تنها کاری که کردم این بود که یکم زبان خوندم! همین! البته میشه خیاطی رو هم به کارای مفید اضافه کرد!! پروژه که اصلا سراغش نرفتم! :( پ ن 1: همسرجان مبانی برق ارائه دادند و از من به عنوان تی ای دعوت به همکاری کردند!! من ،مدار1و2...
-
بی دل
چهارشنبه 4 شهریور 1394 13:39
از امروز به مدت دو هفته دامغانم! مامان و بابا دوشنبه عازم کربلان! پ ن: بعد از تو، بعد از رفتنت ای نازنینم / فونت تمام نامه ها [ B Nazanin ] شد!
-
کنکور دکتری
چهارشنبه 28 مرداد 1394 19:10
نتایج کنکور دکترا هم که اومد! از همین جا به دوست خوبم مرضیه که دانشگاه تهران قبول شده و همسرش که پژوهشکده زلزله قبول شد تبریکات ویژه عرض میکنم! دوباره میان تهران و همسایه ما میشن :)) پ ن : هر دو عمرانی بودن! و قبلا همسایه مون بودن تو خوابگاه :) امیدوارم موفق باشید و سلامت.
-
قصه!
یکشنبه 25 مرداد 1394 18:51
امروز صبح ساعت 10 جهت صحبت با جناب دکتر از خانه بیرون زدم. بعد از رسیدن به دانشگاه و صحبت با دانشجوی دکتر، موفق شدم با خود ایشان صحبت کنم و ایشان با پروپزال بنده موافقت نمودند و قرار شد برم پرینت کنم و امضای ایشون و ...! استاد میگفت که خیلی عذاب وجدان گرفته که مدار مجتمع رو بهم 20 نداده. منم گفتم نه بابا من در حد 20...
-
اوکی استاد
یکشنبه 25 مرداد 1394 18:40
اوکی دکتر را برای پروپزالم گرفتم و الان شادم :)))
-
غربت
شنبه 24 مرداد 1394 12:08
توی این تعطیلی یکی از اقوام اومده بود دامغان. دخترش که نیومده بود دامغان، بهش زنگ زد و بعد تماس گفت: دخترم میگه: مامان وقتی تو نیستی من توی این شهر احساس غربت میکنم! نمیدونم چرا اینو پیش من به من و مامانم گفت ولی خیلی آزارم داد. غربت من 5 ساله شده این روزا .... پ ن : دوباره برگشتم تهران! دیروز کل مسیرو گریه کردم و...
-
مطهره خیاط باشی
یکشنبه 18 مرداد 1394 22:32
کم کم دارم میفهمم که اصلا زن خیاطی نیستم! آخه شریف واسه ما حوصله و اعصاب نذاشت که! کمر دامن رو بالا پایین دوخته بودم! اصن یه وضعی! داغون! البته کار اولم بود و به نظر خیاط طبیعی بود! یه زیپ دامن رو مجبور شدم دقیقا 4 بار بشکافم و دوباره بدوزم. البته هنوزم به خیاط نشون ندادم و ممکنه بگه باید بشکافی :O 3 تا سوزن چرخ خیاطی...
-
دکتری
شنبه 17 مرداد 1394 15:38
منابع کنکور دکترا عوض شده! تا قبل منابع تخصصی برای الکترونیک به این صورت بود: الک 1و2 ، تئوری تک، مدار مجتمع. الان واسه کل مهندسی برق منابع تخصصی شده: مدار1و2، ریضمو. اگر چه مدار و ریضمو رو تو کنکور ارشد بیشتر از بقیه درسا زدم ولی اصلا حس دوباره خوندنشون نیست. به خصوص این که خیلی وقت گیرن و پرحجم. مدارو که اصلا بلدم...
-
از کامنتهای وبلاگ آقای راکی
جمعه 16 مرداد 1394 00:46
زرنگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود! بزرگ شدیم و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت، آنطور که مادر گفته بود! بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست... بزرگ شدیم... به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود! و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته... بزرگ شدیم و یافتیم که مشکلاتمون...
-
چرخ خیاطی
جمعه 16 مرداد 1394 00:43
ازینکه امشب یکی از دغدغه های ذهنم کم شد بسی خوشحالم! بالاخره چرخ خیاطیمو از توی کارتنش درآوردم و راه انداختم! البته به تنهایی اصلا از عهده اش برنمیومدم! از ساعت ۸ تا ۱۰:۳۰ شب با همسر گرامی سرش بودیم تا بالاخره یاد گرفتیم کار باهاشو! شنبه باید دامنو دوخته تحویل بدم! :دی انشاالله فردا میدوزمش! پ ن ۱: نرم افزار رو تا حدی...
-
عنوان ندارد.
سهشنبه 13 مرداد 1394 16:41
امروز استاد میل زده که باید مدارا رو شبیه سازی کنی تا بتونم بهت کمک کنم و پیشنهادمو بدم! منو بگو که فکرمیکردم پروپزالم تمومه و به زودی میدمش! حالا با این وضع فک کنم باید تا شهریور سال بعد مشغول شبیه سازی مدار این مقاله ها باشم و حتی پروپزال هم نداده باشم چه برسه به دفااع! نکته جالب و قابل توجه اینه که نرم افزارشو بلد...
-
دامن!
دوشنبه 12 مرداد 1394 12:50
سلام امروز اولین جلسه کلاس خیاطی رو رفتم! مربی ش هم یه خانوم یزدیه! از بچه های همین خوابگاه! خدا میدونه من یزدیا رو دوس دارم هی یزدی میذاره تو راهم! دو مدل دامن یاد گرفتم! پارچه بدین رایگان میدوزم براتون:دی یکی نیست بهم بگه وسط درس و تز و ... کلاس خیاطی رفتنت چی بود!! استاد جواب داده و انگار بدش نیومده از پروپزالم!...
-
کلاس خیاطی
یکشنبه 11 مرداد 1394 19:45
از فردا به امید خدا میخوام برم کلاس خیاطی! پارچه بدید براتون رایگان لباس میدوزیم :))) دعا کنین بتونم دووم بیارم و نزنم زیرش :دی پ ن ۱ : امروز رفتم شریف! هیچ دوستی جز زکیه رو ندیدم! چه قد بده تو دانشگاه هیشکی رو نمیشناسی :( پ ن 2 : بلاگفا یوزر پس منو قبول نمیکنه. کسی راه حلو میدونه؟ من میخوام برم خونه قبلی خودم :( پ ن...
-
توصیه هفته!
جمعه 9 مرداد 1394 19:56
اگه از دست کسی ناراحتین . . . به خاطر آرامش خودتون اونو ببخشید و براش از خداوند بهترینها رو آرزو کنید! چند بار بنویسید: من فلانی را میبخشم و برایش از خداوند بهترینها را خواستارم. همین الان امتحان کنید!
-
مهمون
جمعه 9 مرداد 1394 19:47
مهمون دارم! واقعا اگه این مهمونا هم نبودن تابستون و در این شهر نکبت می پوسیدم! پس خوشحالم :) پ ن : دیروز بالاخره زدم بیرون! و از روزمرگی دراومدم . امیدوارم روزهای بعد بهتر باشه! واسه پروپزال هم فعلا یه متنی نوشتم و واسه یکی از دانشجوهای استاد میل کردم و خواستم نظرشو بده! راستش احساس کردم به نفعمه اول واسه استاد نفرستم...