گاه نوشته های یه برقی شریفی

پس از مهاجرت به علم و صنعت!

گاه نوشته های یه برقی شریفی

پس از مهاجرت به علم و صنعت!

ثبتنام ورودیا

دیروز ثبتنام ورودیای جدید کارشناسی علم و صنعت بود. 

از من خواستند که برم و کمی باهاشون صحبت کنم و در کل با دانشگاه آشناشون کنم. 

منم تف تو ریا از ده تا یک حتی یک لحظه ننشستم و یک دم صحبت کردم. از درس و دانشگاه و استاد و خوابگاه و سلف و ...! الان احساس میکنم مهره های کمرم جابه جا شده. جون به شدت درد میکنه :(   

استرس پدر و مادراشون کاملا برام ملموس بود. 

یکی از بچه ها اصفهانی بود. وقتی که ازش پرسیدم چرا صنعتی اصفهان نرفتی؟ (تو دلم گفتم اونجا خیلی بهتر ازینجاست!) بهم جواب داد: میخواستم از اصفهان بزنم بیرون. اینجا بود که یاد دوستای دبیرستانم افتادم که اونا هم همچین انگیزه هایی داشتن :)) 

به این فکر میکردم که چه قدر زود گذشت. ۵ سال پیش این موقعا خودم ورودی بودم و الان دیگه پیر شدم. شور و هیجان بچه ها منو هم به هیجان آورده بود. 

کاش بتونم انگیزمو برگردونم به ۵ سال پیش :(

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 20:14

ورودی جدید!!!
حس نمیکنم دارم دانشجو میشم همیشه فک میکردم دانشجو ها خیلی بزرگن!!!!!!!!!!!!!!!

خب تو هم خیلی بزرگ شدی عزیزم :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.