گاه نوشته های یه برقی شریفی

پس از مهاجرت به علم و صنعت!

گاه نوشته های یه برقی شریفی

پس از مهاجرت به علم و صنعت!

یکشنبه 14 تیر

امروز ارائه رو دادم و خلاص! 

فردا به امید حق، عازم ولایتیم :) 

خوشحالم :) 

هیچ چیز تو دنیا به این اندازه خوشحالم نمیکنه  

 پ ن :  

امروز تلگرام نصب کردم!
بعد از حدف وایبر حدود دو ماه پیش (البته به صورت کاملا آگاهانه!)، این همه دختر برقی شریفی 9ی رو یه جا ندیده بودم .شاد گشتم :)

حرف دلم که تو وبلاگ یکی دیگه خوندم!

همیشه درس بهانه ای بوده برای زندگی نکردنم! 

 

 

چی بگم والا

بالاخره دالیزو خریدم :)) 

اینترنتی! 

ایشالا هر چه زودتر بیاد و بریم دامغان با بچه ها بازی کنیم! :)  

پ ن : 

استاد: دانشجویانی که قصد ادامه تحصیل در مقطع بالاتر را دارند لطفاً از الآن به اینجانب اطلاع دهند تا مقدمات کار فراهم شود 

  

من : من! ( بین خودمون بمونه احتمالا!) 

 

استاد : فکر میکنم دانشگاه تهران یا شریف قبول شوید. این گونه نیست؟  

 

من در درون خودم : واسه چی داری اینو میگی!!! من یک ساله ارتباطم با شریف کاملا کات شده! چطور میتونم تو روی استادا نگاه کنم. فک کن مثلا بخوام با فتوت کار کنم  دانشگاه تهران؟؟ من کجام!!  

 

من در جواب به استاد به صورت نوشتاری: با توجه به این که ارتباط من با شریف کاملا قطع شده، هیچ چیز معلوم نیست. نمیتوانم چیزی را پیش بینی کنم! 

  
استاد: ارتباط شما با یک تلفن بنده مجدد برقرار میشود. مگر شکی دارید؟ 
 
من: نه اصلا شکی ندارم! ولی هنوز کنکور و مصاحبه و ... معلوم نیست!
 

فاضل

پیله عشق من ابریشم تنهایی شد  

شمع حق داشت به پروانه نمی آید عشق! 

خواب

امروز تا ۱۰:۳۰ خوابیدم!
خیلی خوب بود :)) 

آخییییییییییش

میکرو

یادش بخیر پارسال این موقعا درگیر پروژه میکرووو بودیم!  

چه بد بود :(

3 تیر

امتحانو بد ندادم! 

بماند که با استاد کل کل کردم :دی  

اگه حال داشتم مینویسم بعدا!

با دهن روزه (تف تو ریا :دی) از شریف تا علموص اومدم و گفتم خببببببب حالا بریم سوار ماشین شیم و بقیه راهو با ماشین بریم!

نمیدونم کدوم مردم آزارانی جلوی ماشین ما پارک کرده بودند و به هیچ وجه نشد که ماشینو در بیارم. به دوستانی که آشنا هستند بگم که ماشینو سر سر حبیب زادگان پارک کرده بودیم. نمیدونم چرا پارک میکنی دوباره جلوی تو هم میان پارک میکنن! بابااا نمیشه ماشینو در آورد!

هیچی دیگه مجبور شدم دوباره برم سوار مترو شم و بعدشم اتوبوس و پیاده روی و هلاک شدن و ... ! 2:15 طول کشید تا من از علومص برسم خونه :((

شانس که نداریم به خدا! 

ماشین رو هم اقای همسر بعد از ظهر که از سرکار برمیگردن میارن! امیدوارم تا اون موقع ملت بیان و ماشیناشونو ببرن!! 

این بود برنامه امروز من! 

پ ن۱ : به 19.5 درس تست (همون که 800 تا اسلاید داشت) اعتراض زدم و 20 شدم! روح اله کفش بریده! باورش نمیشه که اعتراضم جواب داده!! 

پ ن 2: ارائه درس ادوات تصویربرداری افتاد 13 تیر و این یعنی ما حداقل تا 13م در این شهر نکبت خواهیم ماند!

خواب

دلم یه خواب راحت میخواد! 

کی میشه این امتحانا تموم شه.... و همچنین پروژه ها و ارائه ها... 

دلم دامغان میخواد!

We Win!

ما بردیم!
هوراااا 

شکلکـــْـ هایِ هلــن